عـشـق بـ‌ی پـ‌ایـ‌انـ
P²
داشتم میرفتم مدرسه 🏫 که رفتم داخل کلاس سر جام نشستم و گفتم سلام و آقا معلم اومد سر کلاس همه سلام کردیم و نشستیم آدرین .(آدرین معلم مرینت و بچه ها)سر کلاس هنر همه مشغول نقاشی کشیدن بودن و من هم داشتم به زیبای خفته نگاه میکردم واییی مانتوش رو یکم بالا زده بود و دامنش هم رفته بود بالا وای میتونستم خط بهشتشو ببینم حتی کلا معلوم بود فقط این ساپورته نمیزاشت من ببینمش دیگه تحمل نداشتم و رفتم کنارش مرینت ۱۶ سالش بود و من واقعا خوشحالم که قراره زنم بشه رفتم پیشش که بهم گفت . آقا معلم چیزی شده آدرین . نه فقط اومدم بهت کمک کنم چشاش برق زد و گفتم . اما شرط داره باید بزاری به بهشتت دست بزنم مرینت . ولی آقا معلم مامانم گفته نزارم کسی به جاهام دست بزنه آدرین . ولی من فرق دارم بعد دستم رو بردم داخل بهشتش یکم چرخوندم واییی اوففف چه خوبه آدرین .چقدر خوبه مرینت . واقعا آدرین . بله بعد مردونم راست کرد و زیبای..... متعجب نگاهش کرد زیبای خفته . آقا معلم این چیه آدرین . این مردونه ی منه زیبای..... ، مردونه تو میشه ببینمش آدرین اینجا نمیشه و بردمش نشوندمش روی میزم و محافظ امنیت و روشن کردم صدا یا تصویرمون بیرون نمیره و بهش گفتم . اگه دوست داشته باشی میتونی روش بشینی زیبای......، درد داره آدرین . نه فقط بشین و نشست رو شلوارم و گفتم اینطوری نمیشه شلوارتو بکش پایین میدونستم خجالت میکشم پس خودم کشیدمش پایین وااییییی با شرت هم بهشتش قشنگ بود عالی بود و من هم شلوارم رو در آوردم و بهشتش رو گذاشتم رو مردونم سرم رو بردم جلو و لباش رو خوردم و با یک دستم با ممه هاش و دست دیگرم رو هم داخل شرتش به پشتش زدم اما مردونم رو با شرت وارم بهشتش کردم و اونم با شرت بود
اونم داشت لذت میبرد ..